با سلام
این بار تصمیم گرفته ایم تا در عوض فعالیت های شما در سایت برای سپاس گزاری به کاربرانی که بیشترین فعالیت را در انجمن و خود سایت دارن یک دامنه ی ای ار به عنوان هدیه از طرف ما به انان داده شود برای شروع فعالیت های خود در سایت و انجمن از لینک زیر ثبت نام کنید
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
سرور جدید Cnr SAMP | 0 | 373 | xman |
دانلود اهنگ مناسب با ایام محرم | 0 | 324 | bibak |
اسمتو وارد کن و ببین چی میشه .... | 9 | 1539 | admin |
خراب کردن گوگل | 0 | 308 | admin |
مراقب این شش نقطه خطرناک در اینترنت باشید | 0 | 356 | admin |
اینجا آبادان است ....خخخخخخخخخخخخخخخ | 0 | 342 | new-patogh |
لهجه كلاغ هاي شهر هاي مختلف | 0 | 341 | simin |
من که دلم خنک شد - شمارو نمی دونم | 1 | 651 | simin |
پسر 8 ساله ای که بعد از بازی gta iv مادر بزرگ خود را کشت!!!!!! | 1 | 570 | simin |
گوشی گلکسی اس 4 | 1 | 580 | simin |
فیس بوک سایت | 23 | 1679 | bibak |
تست هوش !!!!!! | 0 | 334 | bibak |
زمان مرگ خودتونو بدونید !!!! | 0 | 396 | bibak |
اینو خودم امتحان کردم خیلی حال میده | 0 | 341 | bibak |
چه میکنن پسرا با این فوتوشاپ | 0 | 342 | bibak |
Juminja بازی جدید پلتفرم جاوا - این بازی در سبک بازی های پازلی معروف ( عشق پاندا,یک نینجا, بامبو, عشق اسلحه و انفجارها ) می باشد. داستان واقعی در مورد یک پاندا با گرافیک عالی و جلوه های صوتی زیبا است. در این گیم با شلیک به توپ های همرنگ باعث آزادی آنها می شوید. بازی در 30 سطح هیجان انگیز فراموش نشدنی و رزولوشن 360x640 در دسترس شماست.
بیوگرافی کامل رضاعطاران
رضا عطاران
کودکی تا جوانی رضا عطاران
در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷ در یکی از محلههای شهر مشهد بنام خیابان ضد به دنیا آمد. با اینکه او مشهدی است اما اصلیتش به شهر کاخک که یکی از بخشهای گناباد در استان خراسان رضوی است میرسد. او دیپلم خود را در رشته اقتصاد در مشهد گرفت و برای ادامه تحصیل در رشته طراحی صنعتی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تهران آمد. با وجود علاقه به رشته تحصیلیاش، به بازیگری، فیلمنامهنویسی و کارگردانی روی آورد. عطاران در سال ۱۳۷۳ ازدواج کرد.
وقتی پدرم روزنامه میخونه روزنامه رو وسط آسمون و زمین تو هوا جلوی صورتش نگه میداره، اعتراف میکنم بچه که بودم یواشکی میرفتم پشت روزنامه طوری که پدرم منو نبینه و با مشت چنان میکوبیدم وسط روزنامه، پاره که میشد هیچ، عینکش می افتاد و بابا کل مطلب رو گم میکرد. کلاً پدرم 30ثانیه هنگ میکرد. بعد یک نگاه عاقل اندر سفیهی به من میکرد و حرص میخورد. اما هیچی بهم نمیگفت و من مانند خر کیف میکردم. تا اینکه یه روز پدرم پیش دستی کرد و قبل از من روزنامه رو کشید و با داد گفت: نکن بچـه. منم هول شدم مشت رو کوبیدم تو عینکه بابام. عینک شکست. من 5 روز تو شوک بودم!!
∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞
اعتراف میکنم تا سنه 13-12 سالگی تحت تاثیر حرفای مادربزرگم که خیلی تو قید و بند حجاب بود با روسری میشستم جلوی تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت میکشیدم. زیاد میخندید فکر میکردم بهم نظر داره!!
پس از 11 سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش کرد.
تعداد صفحات : 80